دوربینمو بده وروجک...
مثل همیشه مشغول عکاسی از تو بودم و مثل همیشه عکاسیمون دو بخش داشت...بخش اول با دوربین برای خودت بخش دوم با موبایلم برای وبلاگت... عکاسیم با دوربین تموم شد، گذاشتمش توی کیفش کنار تخت، یه لحظه غافل شدم و تو در یه چشم به هم زدن برش داشتی... اوخ اوخ فسقلی بدش به من... نه مگه می شه تو تازه بهش دست پیدا کرده بودی... منم دیدم چک و چونه با تو فایده نداره با موبایلم کلی ازت عکس گرفتم...تازه ادای منم درآوردی و بندش رو انداختی رو شونه ات یا دور گردنت... عجب فیلمی هستیا... تا یادمه بگم که بابا جون به من می گه خبرنگار؛ از بس تا تو تکون می خوری من با دوربین بالا سرتم...خب چی کار کنم می خوام وقتی بزرگ شدی ببینی چه وروجکی بودی.... دوستت دارم وروجک ...
نویسنده :
مامان رادمهر
13:54